مهدي مشکات ـ شعرونظر



شير خدا، مرتضي، در دوجهان غالب است 


کعبه ترک خورده ي ابن ابي طالب است


 


«نادعلي» ذکرمان، امر فرج فکرمــــان


لحظه ي تحويل سال، وه چقدر جالب است!


 


درسحر انتظار، امتِ سي مرغ وار 


گرهمه حاضر شويم، يار کجا غايب است؟




                            سفـــــــــره ي نوروز ما کي تهي از شور اوست


                            شيعه نمک خورده است ـ حق نمک واجب است




ميلاد اميرمومنان، و  دميدن نوروز خوش قِران بر شما وهمه ي عزيزان مبارک  به اميد ظهور «بهار مردمان وخرّمي روزگاران»


توفيق دعاي فرج و پايداري در خدمت به مولايمان را براي همه، ازخداوند متعال خواستارم


 


 


 


شعري در نقد معماري موجود، وسبک زندگي جديد 


 


«ويرايش جديد»


 


اين نه معناي قديمي شدن است 


اين حکيمانه صميمي شدن است


 


 


آب درکوزه1


 


 


حالم امشب چقدَر مطلوب است!


از کجا آمده باشم خوب است؟


 


امشب از دشت بهشت آمده‌ام


         من که از «خانه‌ي خشت» آمده‌ام       


 


 


 ***


 


يادتان هست؟. چه دوراني بود!


چه بهاران و چه باراني بود!


 


خانه‌ها خشتي و «هشتي» ـ هم کف


سطح کيفيت آن «‌لايوصَـف»‌


 


مي‌وزيد از دلِ هر خانه‌ي خشت


بوي جان، بوي ملَک، بوي بهشت


 


زندگي فلسفه‌ي «معبد» داشت


بام هرخانه ببين گنبد داشت!


 


نقص‌ها داشت ولي ميزان بود


زندگي کوکِ دلِ انسان بود


 


بي سبب نيست که محکم بودند


مثل مشتي گره در هم بودند


 


عصرِ "درمتنِ زمين گُل کردن،


خار اگر هست تحمل کردن"


 


کم پيِ صنعتِ عشرت بودند


پيِ «آبادي و عبرت» بودند


 


   عَرضه کم بود، تقاضا کم بود


 عصــــــرِ «آزادگيِ آدم» بود


 


 


***         


 


خانه‌ها ساده، ولي حالت داشت


مثل حالا نه فقط آلت داشت


 


مثل حالا، نه حراجْ آهن بود


مشتشان پُر، دلشان نشکن بود


 


 خانه ها «هشتي» و مَشتي بودند


مثل يک «گوشه ي دشتي» بودند


 


حجره در حجره، برادر، خواهر


پدر ومادرشان بالاسر


 


خانه‌ها قاعدتاً «بي بي» داشت


که خود آدابي و ترتيبي داشت


 


خانه، يک جامعه‌ي کوچک بود


مثل امروز، نه آلونک بود


 


خانه با خانه به هم راهي داشت


دل مردم به هم آگاهي داشت


 


 زندگي، دورِهم اش انساني ست


           «خانه  ْدربست»، همان زندان نيست؟       


 


   زندگي در جريانش خوب است


دورهم بودنِ آنش خوب است


 


***         


 


 دوره‌ي «منزل دربست» آمد


آدمي‌زاده به بن بست آمد


 


چون به دنبال هوس افتاديم


ديدي آخر به قفس افتاديم!؟


 


همه را از خودمان دَک کرديم


بعدهم درخودمان شک کرديم


 


توببين: بي پر و بالي حالا


دائما حال به حـــــالي حالا


 


         دلِ بي کس شده‌ات غمگين است


         بله «بحـــــــران هويت» اين است


 


***          


 


شرف آدمي از «اصل» اش بود


مدرک معتبرش «نسل» اش بود


 


اين خودش باعث خوبي مي‌شد


نسل شان وارث خوبي مي‌شد


 


اين نظرگرچه کمي درويشي ست


بهتراز اين همه پر تشويشي ست:


 


چون اصالت به «خودِ انسان» بود


ساير مســـأله‌ها آسان بود


 


چه کسي دغدغه‌ي مسکن داشت؟


غمِ قسط وعقب افتادن داشت؟


 


خشتي وکاه وگِل و چوبي چند


رختي و بختي وعمري پيوند


 


فـوقِ فوقش کسي اَعياني بود


جازي اش «قاليِ کرماني» بود


 


يک عروسي چه عزايي دارد؟


عمر انسان چه بقايي دارد؟


 


اين همه دغدغه‌ها يعنــي چه؟


پس «توکــل به خدا» يعني چه؟


 


آه، بد شد!. چقدَر رسمي شد


کاش اين رنگ و ريا، بس مي‌شد


 


خرج تالار و توقـع چقدَر؟


خودمانيم! تصـنّع چقدر؟


 


تن به تالارِ گران تر داديم


شادي از کوچه‌ي خود پَر داديم


 


خوب سرويس و تدارک ديدند


سفره‌ي «سنّتِ» ما برچيدند!


 


آن چراغاني و آذين اش کو؟


آن همه سنت رنگين اش کو؟


 


«راحتي» محورِمان شد، آري


زندگي  بارِ گران شد، باري:


 


جاي «سنّت»، همه تشريفات است


کلفَتي کردنِ تکليفات است.


 


 


اين حباب است ـ ترََک خواهد خورد


 


                                      چوب از دست فلــک خواهدخورد                                                                                                                                                             


 


 


***


 


خانه‌ها شيک نبودند آن روز


اهل «ماتيک» نبودند آن روز


 


همه، زيبايي شان جاري بود


عشق، يک عادت ِرفتاري بود


 


چه نيازي به بزک بود آن جا؟


چه کسي اهل کلک بود آن جا؟


 


هرکسي رنگ دلش گل مي‌کرد


«عشق» را صَرف تکامل مي‌کرد


 


عشق، پروانه‌ترين ميلاد است


هرکه عاشق نشود پولاد است


 


عشق، يک دغدغه‌ي خاکي نيست


عشق، والله به جز پاکي نيست


 


عشق را مسأله دارش نکنيد


يوسف است اين همه خوارش نکنيد


 


 عشق از درک بشر دلگير است


عشق مظلوم ترين تعبير است


 


کرم در پيله‌ي خود مي‌چرخد


عشق را عقل کجا مي‌فهمد؟


 


فقرا! سکّه‌ي جود است اين عشق


مرهم زخمِ وجود است اين عشق


 


 بگذرمعشق، خرابم نکند!


«آب درکوزه»، شرابم نکند


 


اين زمــــان بگذرم وبگذارم


  «آب در کوزه»ي خود بردارم:


 


آب درکوزه2 را در پست بعدي بخوانيد


برمبناي پيام جانفزايي که از مولايمان خواهيد خواند؛ شيعيان هنگامي به فرجام نيک خود مي رسند که از گناهانِ نهي شده ، احتراز کنند


         


  «و العاقبة لجميل صنع الله سبحانه ت حميده لهم ما اجتنبوا المنهي عنه من الذنوب
                                                 بحارالأنوار ، ج 53 ، ص 196»


يک برداشت از اين سخن مبارک اين است که: پس از ترک آخرين گناه، انشاالله درهاي ويژه ي رحمت وفضل الهي به روي شخص باز مي شود.


باسلام دوست عزيزي که پرسيدند "آيا دعاي  شريف افتتاح را در غير ماه مبارک رمضان ميشه خوند؟"


بله. البته مي تونيد فرازهايي از اين دعاي شريف را که براتون دلچسب تره، وِرد هميشگي خودتون قرار بدهيد. مثلا اين قسمت که: «اللهم ماعرفتنا من الحق فحملناه وما قصرنا عنه فبلغناه» ببينيد چقدر همين دعاي کوتاه، پر محتوا وکامله! همينطور قسمت بعدش: «اللهم المم به شعثنا واشعب به صدعنا. تا: انک تهدي من تشاء الي صراط مستقيم». فرازهاي معروفش هم همين طور: اللهم انا نرغب اليک في دولة کريمه» و قسمت پايانيش:« اللهم انا نشکواليک .»


چقدر خوبه که انسان با دعاهاي مختلف رفيق بشه و در هر دوراني به فراخور حالش، صرفا قسمت هاي مناسب و دلچسبي از دعاها را ورد هميشگي ش کنه. به نظر بنده، اين روش بهتره از اين که خودمون را مکلف کنيم با زور، دعايي را تا آخرش بخونيم و هيچي از معناش نفهميم و لذت چنداني هم نبريم. (گاهي هم مفاتيح را استخاره اي باز کنيد و قبلش از خداوند بخواهيد: خدايا دواي دردم را بهم  بده، ببينيد چي مياد، مدتي بخونيد.)البته معلومه که قرائت کامل دعاها، با حضور قلب وعلاقه، تاثيرش کامل تره؛ اما هميشه که ميسر نيست.


نکته ي ديگه در مورد سوال شما اينکه: غير از دعاي شريف افتتاح، دعاهاي متنوع ديگري هم هست. مثلا "صلوات ابوالحسن ضراب اصفهاني" در همه ي اوقات، خصوصا در عصر جمعه، حدود سه ربع ساعت به اذان مغرب، اونقدر فضيلت داره که قابل تصور نيست! اين صلوت مخصوص و پر فضيلت، تا حدي شبيه دعاي افتتاح هست، و خود حضرت سفارش کردند که حتما در عصر جمعه بخوانيد؛ در مفاتيح الجنان، قسمت اعمال روز جمعه(آخرين عمل) آمده . همين طور دعاها و زيارات مخصوص امام زمان عليه السلام مثل "دعاي عصر غيبت" که در مفاتيح از امام رضا عليه السلام نقل شده، يا همون زيارت آل ياسين عليهم السلام که بسيار معروف و بسيار مورد تاکيده. «زيارت سرداب» هم فوق العاده ست ؛ فوق العاده!


در اين جا خوبه يک گنيجنه اي از دعاهاي مهدوي را هم براي دوستان امام معرفي کنم: کتاب شريف   "صحيفه ي مهديه"  


يادآوري


با لطف و همت دوست و برادر عزيزم جناب مهندس مازيار ابوالحسني، تمام دعاهاي مهدوي که در اين وبلاگ معرفي مي شود، همراه با صوت، و نيز کتاب «صحيفه مهديه»، در تارنماي «اذان مشرق»، آمده است. براي مشاهده، اينجا کليک کنيد.      


 


فرمودند:براي فرج، کثير، دعا کنيد که فرج شما نيز در همين [دعاي کثير] است.


براساس روايات، عدد کثير :84 است. بنابراين اگر بتوانيم هرروز يا هر شب، خصوصا در اين شبهاي آخر ماه مبارک، حداقل 84 بار دعاي فرج (اللهم کن لوليک) را بخوانيم، انشاالله مقصود حاصل است. اگر هم بشود به «100» برسانيم که چه بهتر


باسلام


 


                 «اجتماع عظيم منتظران ظهور»


 


1.امسال، چهاردهمين سال آغازحرکتي بزرگ ومردمي، با نام «اجتماع عظيم منتظران ظهور» است؛ که هم اکنون دربيش از150شهرداخل وخارج کشور برگزار مي شود.


2.اين حرکت، صرفا جهت دعابراي فرج، و ايجاد «اتحاد درميان دل هاي منتظران» است.


3.برگزارکنندگان اين برنامه،هيچ تشکيلات يا اهداف خاص ديگري را دنبال نمي کنند.


4.اصل اين برنامه و نيز فعال اصلي آن،جناب سردارصفايي درمشهد مقدس(جانباز قطع نخاع و نويسنده)، مورد تاييد علما ومراجع، و همچنين مورد محبت رهبر معظم است.


5.ازشما دوستان گرامي دعوت مي کنيم؛ با مراجعه به گروه تلگرامي با همين نام(اجتماع.)ضمن کسب اطلاعات بيشتر، همچنين درنشر گسترده ي اين خبر، در همين فرصت کوتاه، مشارکت


فرماييد. به نظر بنده، اين يکي از فرصت هاي زودگذر براي ورود در ميدان «السابقون» است. ( خلوص و شفافيت و سادگي اين حرکت مردمي به گونه اي ست که نياز چندان  به تحقيق و


ترديد واستخاره ندارد. درعين حال، حتما تحقيق بفرماييد)




توضيحاتي درمورد اصل دعا براي فرج


اول:براساس روايات شريف، يکي از قطعي ترين وظايف شيعيان درعصرغيبت، همين دعابراي فرج است که اگر به «مطالبه ي عمومي» تبديل شود؛ قطعا ظهور امام را درپي خواهد داشت.


دوم:باز هم براساس روايات: اگر مردم مسير «مطالبه ودعا براي فرج» را انتخاب نکنند؛ بلاها وشدايد آخرامان، ادامه مي يابد؛ تاجايي که مردم برسر عقل آيند، و منجي موعود را


ازخداوند طلب کنند.


سوم: کساني که درعصر غيبت، به انتظار و زمينه سازي ظهور بپردازند؛ بي شک جايگاه بسيار عظيمي درنزد خداوند و درآخرت خواهند داشت.تا آنجا که  فرموده اند:                                         


          «مقام چنين کساني از شهداي اُحد نيز برتر است!»


 چراکه آن شهيدان عزيز، درزمان حضور، وبا وجود معجزات ايمان آوردند و مجاهدت کردند؛ اما اينان در متنجذابيت ها و فشارهاي(مادي و رواني) دوران غيبت، وفاداري وايمان خود را ثابت


ميکنند* 


يادآوري(نشان? ظهور!)


بسياري از منتظران، هنوز از «نشانه هاي ظهور» سوال مي کنند! بنده اما شخصا به اين مساله متقاعد، و تاحدي معتقد، شده ام که : ما ديگر وارد عصر ظهور شده ايم! دلايلي هم وجود داردبنابراين، چيزي که باقي مانده است؛ ظهور خود امام، وقيام شخص ايشان است. وگرنه عصر ظهور، مدتي ست آغاز شده است؛ واين  بدين اين معناست که: در اين دوران،معادلات ملک وملکوت، همگي برمحور امرظهور رقم مي خورد. درواقع، ما نيز با اين سخن کساني که معتقدند: ديگر «وارد ظهور صغرا شده ايم »موافقيم؛ و همان طور که عرض شد، دلايلي هم براين مدعا وجود دارد. اما اهميت اين مطلب دراين است که بدانيم: احتمال ظهور شخص امام عليه السلام، در هر ساعتي از ساعات اين دوران، بسيار جدي ست.       


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


*رواياتي که مطالب بالا را بيان کرده اند؛بسيار است. نمونه هايي از آن ها را قبلا هم  آورده ايم.  درهرحال، اين روايات را در کتاب هايي چون : اکمال الدين شيخ صدوق ره؛ مکيال المکارم؛ و يوم الخلاص. مي توانيد ببينيد.


در ايامي که آمريکا به عراق حمله کرد، از مرحوم آية الله بهلول پرسيديم:


آيا اين ماجرا، جزو مسائل ظهور است؟


گفتند: خير!


پرسيديم :پس چه وقت منتظر خبرهاي اصلي باشيم؟


گفتند: به نظر من تا(حدود)*1400 خبري نخواهد شد! و العلم عندالله


 يادآوري:


1.مرحوم بهلول علاوه بر نبوغ علمي و فضايل کم نظيري که داشتند، همچنين حقيقتا جزو عبّاد و زهاد بودند. مرحوم انصاري همداني اعلي الله مقامه که بعضي ايشان را همتاي مرحوم قاضي رضوان الله تعالي عليه مي دانند، به آقاي بهلول گفته بودند: ماشما را جزو «اوتاد» مي دانيم


 2.توجه کنيد که ايشان نگفتند ظهور در1400 است؛ بلکه معتقد بودند، اخبار جدي ظهور را درحوالي 1400 پي گيري مي توان کرد. يا قدر مسلم اين که تاپيش از آن تاريخ، وقايع اصلي محقق نمي شود.                                              
.
*کلمه ي «حدود» را درپرانتز آوردم چون شک دارم که گفتند: تا1400يا تا حدود 1400







(سخن کوتاهي با جاماندگان)


معلم مهرباني را در نظربگيريد که دريک امتحان شفاهي، ابتدا سوالات سخت مي پرسد. وقتي ميبيند اکثردانش آموزان توان پاسخ ندارند، کم کم شيب سولات را ملايم ميکند. اما بازهم عده ي زيادي گيج مي زنند، و لذا باز هم معلم مهربان سوالات را ساده و ساده تر ميکند؛ تا آنجا که دست آخر خودش به کمک دانش آموزان عقب مانده ميايد و آنقدر سوالات را ساده وشيرين وگويا مطرح ميکند که ديگر فقط اسمش سوال است وگرنه درواقع وعملا نوعي آموزش جديد است؛ تا بدينوسيله، هم دانش آموزها چيزي ياد بگيرند و هم خير سرشان درامتحان قبول شوند. دراين جاست که اگر کسي باز هم گيج بازي در بياورد وقبول نشود واقعا يک عقب مانده(بخوانيد: جامانده)ي به تمام معناست و قاعدتا رفوزه خواهد شد.
ميخواهم بگويم: خداوند مهربان هم وقتي ديد اکثريت مسلمانان در بزرگ ترين امتحان تاريخ، يعني«عاشوراي61هجري» مردود شدند؛ فورا امتحان را تمام نکرد[1] ؛ بلکه خداوند مهربان، اين امتحان را تا پايان تاريخ ادامه داد(کل يوم عاشورا)؛ منتهي، شيب اين امتحان را دائم کم و کم تر کرد تا بالاخره رسيد به اربعين امروز! دراين جا ديگر نه شمشير وشهادت و نه اسارت و نه هيچ زحمت وخطر قابل ملاحظه اي وجود ندارد. حتي زحمت هايي که در سفرهاي تا 20ـ 30سال قبل هم بود برداشته شدبله اين امتحان نهايي آنقدر ساده وشيرين شده است که ديگر قدم به قدم از شما باشربت وشيريني و تغذيه هاي رنگارنگ پذيرايي هم مي کنند! اگر خسته شديد وضعف کرديد فورا مشت و مالتان هم ميدهند!ديگر از اين ساده تر نميشود. (خب البته يک مقدار زحمت وخطر احتمالي هم  وجود دارد . ولي اگر  اين هم نباشد که ديگر  "امتحان" نيست)


اما هشدار!


وقتي امتحان به اوج سادگي وشيريني رسيد؛ معنايش اين است که«اين آخرين فرصت است!»



              اي که گفتي:" ليتني کنت معک" / اين تو و اين اربعين و اين محک


ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. چون امام حسين، بزرگترين باب رحمت الهي ست(باب الحسين اوسع)، واگر کسي از اين در نتواند وارد شود معلوم نيست ديگر شانسي براي عاقبت بخيري داشته باشد.


اما اينکه گفتيم: "عاشورا بزرگترين امتحان تاريخ است"؛ چون امام حسين عليه السلام وارث تمام انبياست؛ هر پيامبري هم آزموني براي مردم زمان خود بوده است؛ پس حالا قاعدتا مکتب امام حسين، شامل برآيند نهايي آنها، و (به تعبير دقيق تر:) آغاز بزرگترين آزمون تاريخ خواهد بود.












  







 



(آثار وفوايد بزرگ اين صلوات را درپايان نوشتار بخوانيد)





«اَللّهُمَّ يا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطي وَيا خَيْرَ مَنْ سُئِلَ وَيا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِي الاْوَّلينَ وَصَلّ‏ِ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِي الآخِرينَ وَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِي الْمَلاَءِ الاْعْلي وَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِهِ فِي الْمُرْسَلينَ اَللّهُمَّ اَعْطِ مُحَمَّدا وَآلَهُ الْوَسيلَةَ وَالْفَضيلَةَ وَالشَّرَفَ وَالرِّفْعَةَ وَالدَّرَجَةَ الْکَبيرَةَ اَللّهُمَّ اِنّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَلا تَحْرِمْني فِي الْقِيمَةِ رُؤْيَتَهُ وَارْزُقْني صُحْبَتَهُ وَتَوَفَّني عَلي مِلَّتِهِ وَاسْقِني مِنْ حَوْضِهِ مَشْرَبا رَوِيّا سآئِغا هَنَّيئا لا اَظْمَاءُ بَعْدَهُ اَبَدا اِنَّکَ عَلي کُلِّشَيْ‏ءٍ قَديرٌ اَللّهُمَّ اِنّي آمَنْتُ بِمُحَمَّدٍ صَلَّي اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَلَمْ اَرَهُ فَعَرِّفني فِي الْجِنانِ وَجْهَهُ اَللّهُمَّ بَلِّغْ مُحَمَّدا صَلَّي اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ مِنّي تَحِيَّةً کَثيرَةً وَسَلاما»




صلوات فوق، اگرچه معروف به "صلوات روزعرفه"، و جزو اعمال اين روز است؛ اما اختصاصي به اين روز ندارد؛ و چنانکه درروايت خواهيد خواند، هرکس بعد از نماز صبح ومغرب سه بار آن را بخواند به نتايج بزرگي خواهد رسيد. دراين جا ابتدا برخي از مهم ترين خصوصيات آن را ذکر ميکنيم: وبعد به ذکر آن فوايد ونتايج بزرگ مي پردازيم:



*اين صلوات شريف، حاوي «سرّي از اسرار اهلبيت عليهم السلام!» شمرده شده است.



*اين صلوت، از 4 امام معصوم: امام صادق، امام موسي بن جعفر امام رضا، وامام مهدي صلوات الله وسلامه عليهم نقل شده است.



*داراي اسناد صحيح، ومنابع بسيار معتبري چون ثواب الاعمال شيخ صدوق.ره:ص157، مسند امام رضا عليه السلام ج.2:باب الصلوات، معاني الاخبار:ص62، مسند امام کاظم .مي باشد



*باعث سرور محمد وآل محمد صلوات الله عليهم مي شود!! چنانکه فرمودند: هرکس ميخواهد محمد وآل محمد صلواة الله عليهم را مسرور کند اين صلوات را بخواند.



 



 نُه اثر ونتيجه ي بزرگ مداومت براين صلوت :



علاوه بر همه ي آنچه گفته شد، 9 اثر مهم ديگر "مداومت" بر آن نيز ـ به فرموده ي امامان عليهم السلام ـ بدين ترتيب است:





1.هُدّمت ذنوبه: گناهانش منهدم مي شوند(آثار ان ها بکلي ازبين مي رود)



2.مُحييت خطاياه: اشتباهات زندگي اش، محو (و اصلاح) خواهد شد.



3.دام سروره: سرور ونشاط او هميشگي مي شود!



4.استجيبت دعائه: نيايش هاي او مستجاب مي گردد.



5.اعطي امله: (بالاخره) آرزوي او برآورده مي شود.



6.بسط له رزقه: روزي اش گسترده خواهد شد.



7.اعين علي عدوه: دربرابر دشمنش ياري داده مي شود.



8.هي له اسباب انواع الخير: اين صلوات، اسباب هرگونه خير وسعادت را فراهم مي کند.



9.يُجعل من رفقاء نبيه في الجنان الاعلي:[سرانجام ] از رفيقان پيامبر، در عالي ترين درجات بهشت خواهد شد!!





يادآوري:



1.همه ي اين آثار، در صورت «مداومت» بر اين صلوات حاصل مي شود. بدين ترتيب که: «هرروز سه مرتبه پس از نماز صبح وسه مرتبه پس از نماز مغرب»، خوانده شود*



2. با بررسي روايات چنين به دست مي آيد که مداومت بر همين صلوات معمولي (اللهم صل علي محمد وال محمد) نيز چنانچه هرروز به مقدار زياد، مثلا1000مرتبه فرستاده شود، همين خواص وآثار فوق را همراه با آثار بسيار مبارک ديگر نيز خواهد داشت.



3.درهمه ي اذکار وعبادات، خصوصا در صلوات، يک شرط مهم اين است که با نشاط وعلاقه وبدون هيچگونه اکراه انجام شود! تا انشاالله تاثير واقعي خودش را آغاز کند. (داشتن وضو هم خيلي مهم است).



4.صلوات مزبور، درمفاتيح الجنان نيز جزو اعمال مخصوص روز عرفه آمده است.



انشاالله، همگي با نشر اين برنامه، درنهضت صلوات، و زمينه سازي معنوي ظهور مشارکت کنيم.






*کسي که احيانا نماز صبحش قضا شده است؛ دراولين فرصت نماز را قضاکرده و صلوات را نيز بخواند


درمورد بي حجابي وهوسراني ـ چه ايمان بياوريم وچه انکار کنند ـ اينگونه روايات، فراوان وجود دارد:


به نقل از اميرالمومنين عليه السلام:
«در آخرامان که بدترين زمانهاست و پس از آن، مهدي[عج] ظهورش بسيار نزديک خواهد بود:


 ـ همه جا آشکارا مي بيني که ن، پوشش را کنار مي گذارند


ـ و ، خود را در ملا عام به نمايش مي گذارند. 


ـ بدانيد که آنها از دين خارج شده اند!


ـ هر جا که هياهو و جنجال است آن زنها هم شريک ماجرا بوده و حضور خواهند داشت


ـ و به شهوتراني تمايل بسيار دارند


ـ و براي هوسراني و خوشگذراني فورا آماده مي شوند.


ـ بدانيد که آنها به دوزخ خواهند رفت(!) ـ بحارالانوار جلد 52 »





البته توجه کنيم که اين گونه روايات، تنها در مذمت بدحجابي نيست؛ بلکه بي عفتي و هوسراني؛ تزل وفروپاشي خانواده ها؛ وفتنه گري در جامعه.آري، خطر اصلي دراين هاست، و اين ها همه نيز از همان برهنگي آغاز مي شود



جغرافياي هدايت درآخرامان کجاست؟
درنگي درروايات «ايران آخرامان» 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


*مخلص کلام: بنظرما دعواي تاريخي سني وشيعه ديگر کهنه شده، و آنچه امروزه به تدريج، مورد توجه مسلمانان هوشمند و بيداردل قرار مي گيرد؛ مساله ي «جغرافياي هدايت درآخرامان» است. 
به بياني ساده: دراين روزگار آشفته ي آخرامان که مرزهاي حق وباطل در هم آميخته است؛ اگر کسي بخواهد مسير دقيق هدايت الهي را کشف وپيروي کند؛ وقتي به روايات بيشمار اسلامي مراجعه کند درمي يابد که: « استراتژي هدايت در اخرامان، منطبق با سرزمين فارسيان معرفي شده است». همان سرزمين پهناوري که با تعبيرهاي مختلفي چون: عجم، موالي،قوم سلمان، اهل خراسان، اهل قم، حمراوان، اهل طالقان، شناخته ميشود. اين منطقه شامل ايران کنوني وبخش هايي از افغانستان و برخي کشورهاي فارسي زبان مجاور و نيز بخش هايي از عراق کنوني ميگردد. البته دربرخي روايات به نقش هدايتگر" اهل يمن" در آخرامان نيز تصريح شده است؛ که از قضا يمين هم پاره ي تن ايران قديم، و محل کوچ بسياري از ايرانيان بوده است؛ چنانکه هم اينک نيز شاهد بازگشت اين پاره ي تن، به پيکر اصلي خود ميباشيم.


*يادآوري: 
1.طبعا اين مقاله ي کوتاه، در اول نظر، متهم به نژادگرايي، ناسوياناليسم، پان فارسيسم، ونظاير اين ها خواهد شد. اما درپاسخ به اين اتهامات توجه کنيم که: اولا ما صرفا نقل روايت ميکنيم! اگر تعصبي بر نژاد ايراني به چشم مي آيد؛ ربطي به نقل کننده ي روايات ندارد.(کسي که معترض است، درواقع اعتراض برروايات شريفه دارد!)
2.قوم سلمان، بارها آزمون تاريخي خود را در بي تعصبي و تسليم بودن دربرابر حقيقت پس داده اند. مهم ترين آزمون آن ها هم همان پذيرفتن دين اسلام، و حمايت بي دريغ و جانفشاني در راه اين دين و اولياي معصوم ان عليهم السلام بوده است؛ آن هم با وجود آن همه بدي ها وبيدادهاي قوم عرب( مشخصا امويان وعباسيان). 
راستي اگر اسلام در ايران ظهور مي کرد، آيا عرب ها به آن ايمان مي آوردند؟! يا فرضا اگر امام حسين عليه السلام ايراني بودند؛ آيا آنان همينگونه "لبيک ياحسين" سر مي دادند؟!! قرآن کريم صريحا اين مساله را گوشزد کرده است که " اگر ماقرآن را بر عجمان نازل مي کرديم اينان ايمان نمي آوردند» وامام صادق عليه السلام نيز همين مساله را باعث «فضيلت عجم بر عرب» اعلام فرموده اند. بنابراين، اکنون که يکبارعجم ها آزمون تاريخي خود را به خوبي پس داده اند؛ هم اينک نوبت برادران عرب ماست تا آزمون تاريخي خود را دربرابرجغرافياي هدايت آخرامان پس دهند؛ و البته اينبار بسياري از آن برادران ما در آزمون خود مدال توفيق گرفته و خواهند گرفت.


هم اينک آنچه اشاره مي شود، صرفا نمونه اي از عناوين موجود در روايات معتبر(بيشتر از منابع اهل سنت) است؛ که به خوبي نشان مي دهد: سرزمين فارس، کانون هدايت درآخرامان خواهد بود:


1.فارس: «معدن علم درآخرامان» خواهد شد[1]
2.قوم سلمان: معدن ايمان در آخرامان خواهند بود [2] 
3. فارسيان بيش از عربستاني ها مورد اعتماد پيامبر(ص) هستند[3]. 
4. فارسيان(مومن) شاخه اي از خاندان اهلبيت محسوب مي شوند! [4] 
5.شکست نهايي اسرائيل به دست فارسيان خواهد بود( درروايات متعددي، مشخصا از قم وخراسان وفارس نام برده اند).[5] 
6.زمينه سازان حکومت امام مهدي(عج) مرداني از مشرق(ايران وافغانستان) مي باشند[6]. 
7.ايرانيان، عرب ها را به اسلام باز خواهند گردانيد. [7]
8.فرزندان عجم، همچون شيراني ظاهر مي شوند ودشمنان عرب ها را دور مي کنند![8]
9. تمام 313نفر اصحاب اصلي امام مهدي(عج)، و نيز وزيران آن حضرت، از فرزندان عجم اند[9]. 
10«قوم سلمان، محور دوستي خداوند»: قوم سلمان را خداوند دوست دارد وآنان نيز خداوند را دوست دارند( ذيل آي? 54مائده،درعموم تفاسير)
11.حقيقت دين اسلام را قوم سلمان کشف خواهند کرد! (همان) 
12.آغاز ظهور امام مهدي(ع) از سرزمين فارسيان(مشرق) خواهد بود.[10]



**نتيجه گيري:
نتيجه گيري ازآنچه گفته شد، به عهده ي خود خواننده ي گرامي ست. اما براي تتميم سخن، روايتي ديگر از اميرالمومنين عليه السلام را به دست تامل ودقت شما مي سپريم:
و بدا لکم النجم ذو الذنب من قبل المشرق و لاح لکم القمر المنير، فإذا کان ذلک فراجعوا التوبة و اعلموا أنّکم إن اتّبعتم طالع المشرق سلک بکم منهاج الرسول (صلي الله عليه و آله و سلّم) فتداويتم من العمي و الصمم و البکم و کفيتم مؤونة الطلب و التعسّف و نبذتم الثقل الفادح عن الأعناق :
وقتي ستاره ي دنباله دار برايتان از طرف مشرق آشکار شد و ماه روشن شما تابيد؛ پس زماني که اين مسايل پيش آمد، به سوي توبه روي آوريد و بدانيد اگر شما به طلوع کننده از سمت مشرق تبعيّت کنيد، شما را به راه رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) مي برد. در اين صورت از نابينايي و کري و لالي مداوا شده ايد و از زحمتِ جستن (حقّ) و خستگي آن راحت مي شويد! و بار سنگين (وزر و وبال)را از گردن ها انداخته ايد.» بحارالأنوار: 123/51 ب 2 ح 24 از کافي.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 
1.المصنف ابن شيبه 12/206 و مسند احمد 2/296 و 308
2.تاريخ اصبهان4/151 . الغارات1/70؛ تاريخ يعقوبي،2/183همچنين ذيل آي?3جمعه درعموم تفاسير سنت، ، از جمله: الدُرّ المنثور، الکشّاف، قرطبي، مراغي و في ظلال القرآن .
3. ابوهريره گويد: از موالي يا عجم هاي نزد رسول خدا(صلّي الله عليه و آله و سلم) سخني رفت، حضرت فرمود: «والله لأنا أوثق بهم منکم أو من بعضکم»: به خدا قسم! البته من اعتمادم به آن ها بيشتر از شما يا بعض شماست. حافظ ابونعيم، ذکراصبهان ص 8؛ و ترمذي:382/5.
4. کنزالعمال2/302 ن.گ: عصرالظهور: ص 159.
5. بحار5/16؛ و60/216 و
6. سنن ابن ماجه2،ص 1368:حديث 4088؛ البدء و التاريخ 5/534؛ مجمع اوائد 3/853؛ الحاوي للفتاوي 5/02 و نهايه البدايه 5/4؛کنز العمال، ح 38657؛کشف الغمه3/273و.
7. ابن ابي الحديد2/284/ همچنين: نفس الرحمن فى فضائل سلمان ص199
8.خداوند اطراف شما عرب ها را از ايراني ها پر مي کند و اينها چون شيراني هستند و اهل فرار نيستند و از شما دفاع مي کنند و دشمنان شما را نابود مي کنند و از غنايم شما هيچ استفاده نمي کنند . 
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4227/4343/31081 بنقل احمد حنبل
9. بنايبع المودة: 133/3؛ اسعاف الرّاغبين: ص 144 الإمام المهدي: ص 344؛ روزگار رهايي: 599/1.؛ بحار52/369


10.بحار2/252 و با مضامين مختلف ديگر: سنن ابن‌ماجة، ج 2، صص: 518 و 269؛ و مستدرک حاکم نيشابوري، ج4، صص: 464 و 553؛ مخطوطته الفتن ابن حماد، صص: 84 و 85،مصنفابن أبي شيبة، ج 15، ص: 235؛ سنن الدارمي، ص: 93


 


بسم الله/ با عرض سلام


قسمتي از متن گفتار مرحوم لطيفي نسب رضوان الله  تعالي عليه  درمورد صلوات،


که قبلا نقل  به مضمون کردم(همراه با آدرس سايت ايشان) اين گونه است:


 


«آنچه که انسان را به کمال مي‌رساند، يعني در مرز آدميت مي‌آورد؛ و آنجا يک تکان ديگر مي‌خواهد که داخل آدميت و آدم ها بشود(مثل سلمان)؛ فقط ذکر صلوات بر محمّد و آل محمّد است


خلاصه .اگر کمتر از1000 مرتبه در روز صلوات بفرستي بدان اسمت در رديف شيعيان[کامل] هنوز ثبت نشده، برو تا زنده هستي يک فکري به حال خودت بکن.»http://jamkaranevesal.blogfa.com/post/52


 


                                                                     ****


دوستان عزيز، اگر مطمأن ترين وساده ترين راه براي سعادت دنيا وآخرت را ميخواهيم؛ اين توصيه ي خداوند و اولياي او را جدي بگيريم و بر مداومت1000صلوات مقاومت کنيم(هرگز و درهيچ روز و  در هيچ شرايطي آن را ترک نکنيم).
بدانيم قطعا رازهاي بزرگي در اين توصيه وجود دارد که بسياري از آن ها دراين دنيا براي ما معلوم نيست. اما يکي از بزرگترين آثار بي بديل آن اين است که: حسرت دنيا و آخرت را از انسان بر مي دارد!!! چنانکه متقابلا بزرگترين خسارت ناشي از ترک اين عمل مبارک نيز در همان حسرت
دنيا واخرت است!


  «ياايهاالذين آمنوا صلوا عليه وسلموا تسليما»


اللهم صل علي محمد و آل محمد و عجل فرجهم و لعن و اهلک اعدائهم


 


 


" برتراند راسل"، يکي از مشهورترين فيلسوفان ماديگراست که عمري درنفي وجود خداوند تلاش کرد. نقل است در مصاحبه اي از وي پرسيدند: " اگرآنطور که دينداران مي گويند، قيامتي برپاشود وخدايي وجود داشته باشد؛ آن وقت چه حرفي در حضور خداوند خواهيد داشت؟" البته اين پرسش وپاسخ درمورد يکي ديگر از دانشمندان آتئيست(ريچارد داوکينز) هم نقل شده است؛ اما ظاهرا او نيز به تقليد از راسل اين پاسخ را مي دهد:


"اگر قيامت وخدايي باشد به خدا مي گويم: عاليجناب! چرا دردنيا اينهمه سعي کرديد خودتان را از ما پنهان کنيد؟"


کسي که درک فلسفي لازم داشته باشد متوجه عمق اين سخن و رندي گوينده ي آن خواهد شد. البته دراينجا توجه داريد که مشکل ما پاسخ دادن به علت پنهان بودن خداوند نيست. ده ها جواب منطقي و اقناع کننده مي توان به اين مساله داد؛ چنانکه از ديرياز نيز پاسخ هاي فراواني از سوي حکيمان وعارفان داده شده است. اما سخن در اين است که: نمي توان پاسخ يک طنز يا متلک فلسفي را با صغرا و کبراي منطقي و مباحث فلسفي ادا کرد ؛ بلکه اگر کسي بخواهد پاسخ بدهد، مي بايست دقيقا مثل خود او، يک طنز فلسفي ساده و درعين حال قوي( به اصطلاح: سهل ممتنع) خلق کند. ( پس درواقع، اين يک کشتي زباني ست، نه علمي)


به هرتقدير، بنده چندسال پيش، بعد از خواندن اين مصاحبه، هرچه فکرکردم که پاسخ مناسبي بدهم، دائم سراز همان صغرا وکبراهاي منطقي در مياوردم. هرچقدر هم که به  فلاسفه ي ديني(غربي و غيره) مراجعه کردم ديدم آن ها هم اگر جواب داده اند جواب درخوري نبوده است. چنانکه از دکترسروش هم  پرسيده بودند، و جواب قابل توجهي نداده بود.[1]


نهايتا، دراين جا يادم به اين سخن حضرت مولا  افتاد که: « هرگاه يکي از شيعيان ما پرسشي داشته باشد و (با خلوص باطن) از خود خداوند سوال کند، روح الامين پاسخ را در جان او خواهد دميد»


به همين اميد، بنده هم  با صميميت و از عمق جان به خداوند عرض کردم: خدايا واقعا جواب خود تو به اين عبارت چيست:              


         " عاليجناب، چرا اينقدر در دنيا سعي کرديد خودتان را از ما انسان ها پنهان کنيد؟!!".


همين که عرضم تمام شد ـ با فاصله ي يکي دو ثانيه ـ  اين پاسخِ سهل ممتنع گونه به ذهنم افتاد؛ و  تا 10دقيقه ميخنديدم :


                                     « ميخواستم ببينيم چه کسي ميتونه مرا پيدا کنه !!»[2]


ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ


1.ايشان در پاسخ، به شوخي گفته بود: «بالاخره بايد محذورات خداوند را هم در نظر گرفت»


2.  عنايت کنيد که اين صرفا يک پاسخ شوخي آميز نيست؛ بلکه درعين سادگي، از عميق ترين  و هيبتناک ترين فلسفه ي غيب الهي حکايت مي کند«ليعلم الله من ينصره ورسله بالغيب»  


 


 


Ø¢Ù?اÛ? Ù?جتÙ?دÛ? از زباÙ? حضرت Ø¢Û?ت اÙ?Ù?Ù? بÙ?جت رÙ?


 



  مرحوم مجتهدي از نظر آية الله بهجت اعلي الله مقامهما:


«جناب حجة الاسلام و المسلمين آقاي دکتر خوش‌بيان که از فضلاي حوزه علميه قم و از شاگردان قديم حضرت آية الله بهجت هستند نقل کردند:


در سال 1354 که در شهر قم مشغول تحصيل بودم، (به توصيه بعضي اساتيد به مدرسه فيضيه رفتم و حجره‌اي در ضلع غربي در طبقه فوقاني گرفتم)


درست روز دوم اقامت در مدرسه فيضيه، متوجه شدم کسي درب حجره را مي‌زند. وقتي درب را باز کردم ديدم شخصي بلند قامت با سيماي بسيار جذاب و چشماني درشت و موها و محاسني بلند است در حالي که يک بقچه در دست دارد. او بي‌درنگ وارد حجره شد. با خود فکر کردم شايد از آشنايان صاحب قبلي حجره است و گمان مي کند هنوز طلبه قبلي در اين حجره ست دارد. چاي آماده بود، عرض کردم: صبحانه و چاي آماده است.


ايشان فرمودند: خير آقاجان، من همه چيز همراه خود دارم، شما جلسه درستان برويد. من هم بي‌اختيار حجره را ترک کردم و در جلسه درس حضرت استاد جناب آيت الله آقاي حاج شيخ محمد تقي بهجت حاضر شدم، ولي در طول درس پيوسته در اين فکر بودم که اين آقا کيست؟ نکند مزاحم درس من بشود؟ پس از اتمام جلسه، حضرت استاد آيت الله بهجت با انگشت سبابه دست راست اشاره‌اي کرده و فرمودند: تشريف داشته باشيد با شما کار دارم. سپس بي‌مقدمه فرمودند:


مواظب باشيد شما امروز ميزبان کسي هستيد که من ارادتمند او هستم! اين کلام آيت الله بهجت، خود کرامتي بود و ايشان از ما في الضمير من و از مساله‌اي که در طول درس مرا آزار داده بود خبر مي‌دادند. پس از خداحافظي به حجره بازگشتم و مجدداً با آن شخص روبه رو شدم. اما اين بار به گونه‌اي ديگر و با ارادتي کامل، چرا که حضرت استاد فرموده بودند: ميزبان کسي هستيد که من ارادتمند به او هستم.


وقتي از ايشان پرسيدم نام شما چيست؟ فرمودند: «جعفر».


جمالي بي‌نظير داشتند و به قدري هيبت و هيمنه در وجودشان بود که به هيچ عنوان نمي‌توانستم در چشمان نافذ و زيبايشان نگاه کنم. هنگام ظهر عرض کردم: آقا ناهار بفرماييد! ايشان مقداري نان و ماست از کيسه خود بيرون آوردند و ميل کردند. در آن روز آقاي مجتهدي آن چنان با خلقي سرشار از حسن و انبساط با من برخورد کردند که قابل توصيف نيست! سپس حجره را به قصد تشرف به مسجد جمکران و کوه خضر ترک نمودند و اين ابتداي آشنايي من با حضرت ايشان بود و چه سِري در آمدن ايشان به حجره اين حقير نهفته بود؟! نمي‌دانم…‌


لاله‌اي از ملکوت، جلد چهارم، صفحه 115و116»



همچنين از علامه حسن زاده حفظه الله بدين مضمون نقل ميکنند :(مرحوم مجتهدي)انسان الهي بود، فاني بالله بود و بنده فاني در ايشان بودم! اين واقعيت امر است، رَفَعَ الله درجاتَه»


 


بهترين عبادت از نظر مرحوم مجتهدي



دعا براي تعجيل فرج و بر طرف شدن غم و اندوه از چهره مبارک حضرت ولي عصر عليه‌السلام مخصوصا در اماکن مقدس و بقاع متبرک که محل عبادت و دعاي ايشان بوده است، از بهترين عبادات محسوب مي شود 


از جمله دعاهايي که مکرّر به افراد توصيه مي‌فرمودند: خواندن «زيارت آل يس» در 9 روز هنگام بين الطّلوعين (ما بين اذان صبح و طلوع آفتاب) بود که خواص و آثار بسيار عجيبي در پي دارد. همچنين شاگرد آن مرحوم مي گويد: 


پيرامون خواندن اين زيارت، مطالب بسياري از جناب آقاي مجتهدي دارم که به ذکر همين مقدار بسنده مي‌کنم. اميد است پويندگان راه حقيقت، حقير را از دعاي خير فراموش نکنند. جلد دوم، ص353



 


از فيض کاشي رحمة الله عليه:


 




ز هرچ آن غير يار استغفرالله




ز بودِ مستعار استغفرالله






دمي کان بگذرد بي ياد رويش




از آن دم بيشمار استغفرالله






زبان کان تر بذکر دوست نبود




ز سِرّش اَلحذر، استغفرالله






سر آمد عمر و يکساعت ز غفلت




نگشتم هوشيار استغفرالله






جواني رفت پيري هم سر آمد




نکردم هيچ کار استغفرالله






نکردم يک سجودي در همه عمر




که آيد آن بکار استغفرالله






خطا بود آنچه گفتم و آنچه کردم




از آنها الفرار استغفرالله






ز کردار بدم صد بار توبه




ز گفتارم هزار استغفرالله






شدم دور از ديار يار اي فيض




من مهجور زار استغفرالله






سخن امام مهدي(عليه السلام )درمورد دعاي افتتاح:
اين دعا را در تمام شب هاي ماه مبارک بخوانيد. به راستي فرشتگان بدان گوش مي دهند وبراي خواننده ي آن طلب مغفرت مي کنند.زادالمعاد:ص110
(اين دعا درمفاتيح الجنان در اعمال ما مبارک آمده است).
همچنين نقل است که در يکي از تشرفات ، به اين مضمون فرموده بودند: «چه مي شد اگر مومنان اين دعا را دراين ماه مبارک مي خواندند؟! 




تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

رمان ماکانی دیوونه ی بی احساس فصل دوم نمايندگي خدمات پاناسونيک مراقبت وپرستاري وب وان اس ام اس حرفای من ... https://3sotweb.com/ شاید فردا... امنیت سایت تفريحي و سرگرمي rama